×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱
فصل خزان گذشت و رخ زرد من همان
بلبل ز ناله ماند و دم سرد من همان
رنگ از رخ چمن شد و برگ درخت ریخت
وین داغ کهنه بر دل پر درد من همان
گشتم غبار و رفتم ازین خاکدان برون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶۲
گشتم غبار و غیرت ناورد من همان
در چشم خصم خاک زند گرد من همان
میخانه را به آب رسانید ساغرم
گل می کند خزان ز رخ زرد من همان
صبح قیامت از تب خورشید شد خلاص
[...]