گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱

 

می‌زدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ز رشک

میل قتل دیگری کردی و من مردم ز رشک

با همه شوقی که دارم دی چه بودی با رقیب

دیدن روی ترا طاقت نیاوردم ز رشک

گفتم از آزار دشمن شادمان گردد دلم

[...]

اهلی شیرازی