گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

عاشقان را که بود بادهٔ احمر در سر

نبود یک نفس اندیشهٔ کوثر در سر

که بود جام با یار نهد لب بر لب

که بود شانه که با دوست کند سر در سر

روز محشر که چو لاله ز زمین برخیزم

[...]

ناصر بخارایی