گنجور

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۲ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

گفت با خود چون کنم از درد دل

من نیم با این ضعیفی مرد دل

عطار
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۴ - سخن در عشق

 

چرا جز عشق چیزی پرورد دل

اگر سوزی نباشد بفسرد دل

عبید زاکانی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

منم شب‌ها و اشک سرخ و روی زرد و درد دل

حذر کن شمع من تا برنخیزد آه سرد دل

به جز نوشیدن خون جگر بر خار غم خفتن

ز من گر راست می‌پرسی، ندیدم خواب و خورد دل

دل من سوز اگر جز میل تو کرده است یا گفته

[...]

ناصر بخارایی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

درد عشق آمد دوای درد دل

نیست باری جز غمش درخورد دل

من ندیدم در گلستان وجود

هیچ گل خوشبوی تر از ورد دل

هرکه جان و دل ز یاد غیر دوست

[...]

اسیری لاهیجی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - توحید

 

زشیرین گر بصد جان وا خرد دل

کم از شیرین مبادا نکش برد دل

عرفی