×
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا
چون بت از حالی که دارم بی خبر دارد مرا
مردم چشم تو دارد فکر صد آزار دل
هر چه بر دل می رساند در نظر دارد مرا
نیست از مهر این که خونم را نمی ریزد فلک
[...]
۷ بیت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲
گرچه جا در دیده آن نورِ نظر دارد مرا
شوقِ چون خورشیدِ تابان دربدر دارد مرا
نیست از کوتاهیِ پرواز برجا ماندنم
تنگنای آسمان بی بال و پر دارد مرا
بس که دارم انفعال از بیوجودیهای خویش
[...]
۱۰ بیت
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
تا نگاه دلفریبش در نظر دارد مرا
ز آرزوی هر دو عالم بیخبر دارد مرا
گاه در اوج ترقی گاه در عین زوال
ذرهپرور مهر رویش در نظر دارد مرا
من نمیدانم چه بد کردم که بخت واژگون
[...]
۹ بیت