گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۹

 

هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم

یک شب مگر ز بام تو سنگی دگر خورم

جایی که تو کمان کشی، ای نخل فتنه بار

پیکان آب داده چو خرمای تر خورم

روزی که بینمت ز پی دیدن دگر

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶

 

گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم

چندان که زنده‌ام غم آن سیمبر خورم

آبی که از سفال سگانش رود به حلق

به زآن شراب لعل که از جام زر خورم

ریزم به باده خون جگر گره برم به کار

[...]

۷ بیت
کمال خجندی