گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۵

 

گفتم: سر زلف تو بسی سرخورده است

گفتا: که بنه سرت گر اندر خورده است

گفتم: روزی ز قامتت بر بخورم

گفتا: که ز سرو کی کسی برخورده است

جلال عضد