چندان که مرا عقل و بصر خواهد بود

در تیهِ تحیرم سفر خواهد بود

امروز درین شیوه که من میبینم

گر قند خورم خون جگر خواهد بود

تو بیخبری و تا خبر خواهد بود

از جملهٔ عالمت گذر خواهد بود

برخیز که اینجا که فرو آمدهای

آرامگهِ کسی دگر خواهد بود

از درد منت اگر خبر خواهد بود

درمان ز توام درد دگر خواهد بود

درمان چکنم درد ترا چون هر روز

دردی که ز تست بیشتر خواهد بود

تا دل به غم عشق تو در خواهد بود

دُردی کش و رند و در بدر خواهد بود

بر لوح نوشتهاند کاین بی سر و بن

هر روز به صد نوع بتر خواهد بود

دریاب کزین جهان گذر خواهد بود

وین حال به صورتی دگر خواهد بود

گر خود همه خلق زیردستان تواند

دست ملک‌الموت زبر خواهد بود

آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود

بس دل و دیده که درخون جگر خواهدبود

همچو من خشک لبی از سر کویت نرود

گر فراق تو نه بادیده تر خواهدبود

مرو ای دوست که مرناوک هجران ترا

[...]

عفوی که ز اندازه بدر خواهد بود

ظرفش ز جهان وسیع‌تر خواهد بود

در ساحت صحرای گناهی که مراست

جا یافته بیش جاوه گر خواهد بود

تا روان اشک من از دیده ی تر خواهد بود

خلق را ز آتش خویت چه اثر خواهد بود

ز آشیانی که در این باغ نهادم شادم

کآن هم از باد خزان زیر و زبر خواهد بود

می توان یافتن از خنده ی این برق که باغ

[...]