گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

خونم از دوری می در تن لاغر خشک است

چون گل آینه ام ریشه ی جوهر خشک است

حیرت از این همه سامان سرشک است مرا

که به چشمم مژه چون دست توانگر خشک است

عشق بحری ست کز آلودگی کام درو

[...]

سلیم تهرانی