گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

شمع این نوری که می بینی به سر بگرفته است

پرتوی از روی یار ما به بر بگرفته است

زآن به گرداو پرد پروانه تا سوزد همی

او ندانم از که این سر راخبر بگرفته است

دوش دیدم در برش معشوق ما بنشسته بود

[...]

بلند اقبال