گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس

خانهٔ قصاب مردم کش از آن کافر بپرس

با حریفان حرف آن مه بر زبان آور به رمز

از نظر بازان ره آن قصر و آن منظر بپرس

در هوایش تیز رو چون کوکب سیاره شود

[...]

محتشم کاشانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

پروانه را ز آتش دلها خبر بپرس

سوز و گداز شمع ز آه سحر بپرس

با مدعی بگوی که از گفتگوی ما،

از لعل یار بگذر و حرفی دگر بپرس

تا مهر اوست در دل ویران من نهان،

[...]

افسر کرمانی