گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸

 

جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!

وقت برهنگی است، قبا را چه میکنی؟!

از نخل فقر سایه بی برگیت بس است

این سقفهای شمسه طلا را چه میکنی؟!

سرپا برهنگی است، لباسی، همیشه نو

[...]

واعظ قزوینی