گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸

 

دل از ندامت هستی‌، مکدر ا‌فتاده‌ست

دگر ز یاس مگو خاک بر سر افتاده‌ست

درین بساط‌، تنزه کجا، تقدس‌کو

مسیح رفته و نقش سم خر افتاده‌ست

مرو به باغ‌که از خنده‌کاری‌گلها

[...]

بیدل دهلوی