گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

کنون که سایهٔ تیغ تو بر سر است مرا

چه غم ز تابش خورشید محشر است مرا

به قتل من نهراسی ز داد خواهی غیر

که خون بها ز تو یک زخم دیگر است مرا

کفن قبا کنم از شوق در قیامت نیز

[...]

صفایی جندقی