×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸
گرچه طور رندی و بدنامی از حد میبرم
کافرم گر شمهای از حال خود بد میبرم
هر زمان سنگ جفایی بر سفالم میخورد
کوه کوه درد زین طاق زبرجد میبرم
هیچ کس آگه نشد از آتش پنهان من
[...]
۹ بیت