قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«رکن دوکان تو در شهر خرد
بر سر بازار سدرالمنتهی است »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«از خمیر لطف دل قرص سخن
وز تنور نور جان نور و ضیاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نیز بهر طعمه جسمانیان
کاسه و خوان را تریدد و غباست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«کز برای واجب روحانیان
لقمه تسبیح در حلق دعاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نان موزون توای طباخ روح
ناقدان سختند نفزود و نکاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آتش طبع توشد معیار عقل
زان تنورت با ترازو گشت راست »
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح خاقان اعظم عمادالدین پیروزشاه
ای زمان شهریاری روزگارت
تا قیامت شهریاری باد کارت
ای ترا پیروزی و شاهی مسلم
باد ببر پیروزی و شاهی قرارت
ای به جایی کاسمان منت پذیرد
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز تست نصرت اسلام از آن فلک خوانده است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
که فتح و نصرت فخر آورند از ایامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
شعاع رایت صبح است صبح رایاتت
زهاب چشمه فتح است جوی صمصامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
نجوم قبله شناسند طاق ایوانت
ملوک سجده گذارند پیش پیغامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
زمان متابع فرمان آفتابوَشَت
زمین مسخر شمشیر آسمان فامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
جلای چشم ستاره غبار موکب تست
طراز دوش ثریا فروغ اعلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
چو مرک، قاطع آجال عکس شمشیرت
چو ابر، واهب ارزاق رشح اقلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز یاد رفته ازل را بدایت ملکت
نشان نداده ابد انتهای فرجامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز بس بزرگی اندر نیافت ادراکت
ز بس معانی قابل نگشت اوهامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
خجل ز جود تو نابوده کس مگر گنجت
تهی ز پیش تو کس برنگشته جز جامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بسا که رایض تقدیر زیر ران میداشت
سپهر توسن تا کردش اینچنین رامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز هرچه تتق غیب روی پوشیدهست
ضمیر پاک تو زانجمله کرده اعلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
طمع قوی شود از جود گنج پردازت
گنه خجل شود از عفو دوزخ آشامت