گنجور

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۷

 

چهارم سپه برگذشتن گرفت

همان آب و آتش نشستن گرفت

فردوسی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳

 

هر که از اهل جهان گوشه عزلت نگرفت

رفت از دست و رگ خواب فراغت نگرفت

وحشت روی زمین زیر زمین خواهد یافت

هر که در روی زمین خوی به وحدت نگرفت

آمد انگاره و انگاره از این عالم رفت

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

آنم که به من هیچ‌کس الفت نگرفت

کس دست من از راه محبت نگرفت

کارم به مثل آینه در زنگ است

کز خلق، به هیچ وجه، صورت نگرفت

قدسی مشهدی