گنجور

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

مژه ام شد قلم وچشم دوات ای دلبر

تا نوشتند بلعل تو زکوة ای دلبر

زنده شد جان من سوخته در وقت سحر

هست از لعل لبت آب حیات ای دلبر

بنما وصل که جانم ز غم آمد بر لب

[...]

کوهی