گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰

 

عنان شکوه را در بزم او دست ادب پیچد

ز خاموشی زبانم پای در دامان لب پیچد

درازی سر افسانه ی کلکم همان باقی ست

سخن را گرچه برهم، همچو دستار عرب پیچد

نمی دانم که کار [دل] کجا خواهد رسید آخر

[...]

سلیم تهرانی