×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲
امروز اگر می بمن آن لب نرساند
پیداست که مخمور تو تا شب نرساند
نظاره ی جولان توام کی برد از هوش
گر این طرفت بازی مرکب نرساند
بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم
[...]
۵ بیت