گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

دلم هر شب از عشق چندان بنالد

که از آه او چرخ گردان بنالد

ندانم چه بیماریست این که جانم

ننالد ز درد و ز درمان بنالد

برقص اندر آید دل از سینۀ من

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵

 

به رنج از ناله ای کردم کسی که بی سبب نالد

مکن منع دلم از ناله کین بلبل عجب نالد

رخش چون بینم از زلف سیاهش می کنم شکوه

چو بیماری که در روز از درازی های شب نالد

مگر ابرست چشم من که وقت خرّمی گرید

[...]

ابوالحسن فراهانی