گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

گفتی شب هجرت از چه تب می زاید

آخر شب غم روز طرب می زاید

آبستن روز است شب اما شب من

هرصبح بجای روز شب می زاید

میرداماد
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

از مطلب من درد طلب من زاید

وز راحت من گرد تعب می زاید

بختم هر روز می شود آبستن

ناکرده ظهور شام، شب می زاید

سعیدا