گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواندش

شور عالم در لبش شیرین رطب می خواندش

شد ترشح قطره خونی زچشمم بر رخش

از دل من قطره خونی است لب می خواندش

روشنی روی او وتیرگی موی اوست

[...]

بلند اقبال