گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

 

فقر هم خودنمایی ای دارد

بی نیازی گدایی ای دارد

دست کوتاه یاس را نازم

نارسایی رسایی ای دارد

برده کشتی شکسته ها به کنار

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

حباب با دل من آشنایی ای دارد

شکسته بند خطر مومیایی ای دارد

رهین منت پیر و جوان ز یکرنگی است

دلی که آینه خو شد گدایی ای دارد

خرابه کشتی و صحرا محیط و دل طوفان

[...]

اسیر شهرستانی