×
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بیطمعی
زین بیش آبروی نریزم برای نان
آتش دهم به روح طبیعی به جای نان
خون جگر خورم نخورم نان ناکسان
در خون جان شوم نشوم آشنای نان
با این پلنگ همتی از سگ بتر بوم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۹
ای نفس شوخ چشم مرو در قفای نان
جانت مده به باد هوا در هوای نان
بگشادهای چو کاسه دهان در خیال آش
مانند سفره حلقه به گوشی برای نان
بهر دو نان مرو بر ِ دونان و شرمدار
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۷
آنان که جز به نان نبود زنده جانشان
دارند رو به خدمت دونان برای نان
گر فی المثل ز دست کسان صد قفا خورند
همچون سگ گرسنه دوند از قفای نان