گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

عجب که شمع شبی در سرای من سوزد

من آن نیم که کسی از برای من سوزد

مجال خواب چو شمعم بهیچ پهلو نیست

ز بسکه داغ تو سر تا بپای من سوزد

چنین که آتش آهم زبانه زد ترسم

[...]

اهلی شیرازی