×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴
سودای تو ما را به تمنای دگر برد
آیینه حیرت به تماشای دگر برد
هر چند که احرام سرکوی تو بستم
بیگانگی خوی توام جای دگر برد
این زمزمه در گوش که گویم که بفهمد
[...]
۴ بیت