گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب

کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب

سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه‌ای

تا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب

تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او

[...]

کمال خجندی