گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت

گشت دل مدهوش و دل شیدای خوبان عاقبت

هشت سر بر دوش من باری و باری می کشم

تا مگر اندازمش در پای خوبان عاقبت

رأی آن دارم که خونم را بریزند اهل حسن

[...]

امیرخسرو دهلوی