×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۳
ما را سر آنست که در پای تو افتیم
چون زلف تو بر خاک قدم های تو افتیم
بار تو بر آن خاک ره ای سایه گرانست
برخیز که تا ما همه بر جای تو افتیم
چون سایه که در پای صنوبر فتد از مهر
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۵ - در دست از دهن باز داشتن زنان مصر و زبان طعن بر زلیخا کشیدن و به تیغ غیرت عشق دست و زبان ایشان بریدن
برون نه پا که در پای تو افتیم
به پیش قد رعنای تو افتیم