گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افتد

ز سایه نیز که چون زلف در قفای تو افتد

به هر بلا رسد از تو غیر شکر نگویم

مرا عطاست بلایی که از برای تو افتد

به چتر شاه کجا سر درآورم که به فرقم

[...]

جامی