گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

دارم دلی که آینه پیرای بیخودی است

آهم گواه محضر دعوای بیخودی است

عالم به دور چشم تو میخانه گشته است

چندانکه چشم کار کند جای بیخودی است

چون معنی کرشمه به لفظ آشنا مباد

[...]

اسیر شهرستانی