گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او افتم

که شاید یک نفس در دامن صحرای او افتم

براه عشق جانان وادی و منزل نمیدانم

بجز این کز سر خود خیزم و، در پای او افتم

ندانم را دیگر بهر گلگشت سراپایش

[...]

واعظ قزوینی