×
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۶
ماهی که چو مهر عالم آرای افتاد
تا هر کس را به مهر او رای افتاد
دی میشد و میکشید موی اندر پای
و امروز چو موی گشت و از پای افتاد
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۶۴
تا زلف ترا به خونِ دل، رای افتاد
دل در سرِ زلفِ تو به صد جای افتاد
از بس که سرِ زلفِ تو کردند به خم
دیدم که سرِ زلفِ تو در پای افتاد
عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۲۴
ماهی که به حسن، عالم آرای افتاد
جان در طلبش شیفته هر جای افتاد
بیچاره دلم که دست و پایی میزد
از دست بشد از آن که در پای افتاد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
ما را غم عشق روی تو رای افتاد
در جان هوس لعل شکرخای افتاد
زلف بت من که سرکشیها در اوست
در دست نمی آید و در پای افتاد