گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

حسن پس، بار مرا، مهر و وفا گر نیست نیست

و شیوه عاشق کشان غیر از جفا گر نیست نیست

در سر او اینکه ریزد خون ما گر هست هست

کشته را از آن لب امید خونبها گر نیست نیست

عشرت و عیش بتان با عاشقان جور و جفاست

[...]

کمال خجندی