×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۴
بزم عالم ز دل خون شده ما گرم است
مجلس عیش به یک شیشه صهبا گرم است
که گذشته است ازین بادیه دیگر، کامروز
می جهد نبض ره و سینه صحرا گرم است؟
سرد شد معرکه عالم و چون بیخبران
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵
مهی که مهر رخش در ضمیر ما گرم است
به التفات کرم سرد و با جفا گرم است
زتاب آه جگر خستگان او خورشید
سربرهنه به سر می برد هوا گرم است
به دستیاری عشق تو چون فتیلهٔ داغ
[...]