گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۸

 

خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد

دامن افشان چو نسیم از سر دنیا گذرد

در دل سنگ توان رخنه به همواری کرد

رشته را عقد گهر کوچه دهد تا گذرد

به شتابی که گذشتم من ازین وحشتگاه

[...]

صائب تبریزی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

از غم تو بهدل ما گذرد

آنچه از سنگ به مینا گذرد

گذرد مژه ات از پرده دل

همچو سوزن که ز دیبا گذرد

شربتی هر که چشد از لب تو

[...]

بلند اقبال