×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۷
حیف است عمر صرف تماشا کند کسی
چون باز بی شکار نظر وا کند کسی
آیینه است عالم و سیماب رهروان
آسودگی چگونه تمنا کند کسی؟
از دار پا به کرسی افلاک می نهد
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱
تا کی به بزم شوق غمت جا کند کسی
خون را به جای باده به مینا کند کسی
ابروت میبرد دل و حاشا است کار او
با کج حسابِ عشق، چه سودا کند کسی
تا مرغ دل پرید گرفتار دام شد
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
تا کی فراقنامهات انشا کند کسی
صد صفحه را به خون دل املا کند کسی
ریزم به دیده چند ز دل خون محض را
تا کی ز کوزه آب به دریا کند کسی
حاصل برای عبرت این روزگار نیست
[...]