×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷
به سوی درد از گلشن افلاک میآید برون
لاله دلسوز و گل آتشناک میآید برون
کشتهٔ تیغ محبت را به جای برگ سبز
پارهٔ دل خونچکان از خاک میآید برون
من به امید گهر این قطرهها بارم ز چشم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵۰
تا به عزم صید آن بیباک میآید برون
خون ز چشم حلقه فتراک میآید برون
تنگدستی راست لازم گریه بیاختیار
وقت بیبرگی سرشک از تاک میآید برون
میخورد چون عیسی از سرچشمه خورشید آب
[...]