گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

چند باشد چو مسیحا سر افلاک تورا

خاک ره باش که گل بر دمد از خاک تورا

شاهد جان نکند صورت خود از تو دریغ

گر چو آیینه بود چشم و دلی پاک تورا

حسن او دیده ادراک شناسد چکنم

[...]

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۱

 

من و دیدن رقیبان هوسناک تو را

رو که تا دم زده‌ام سوخته‌ام پاک تو را

من که از دست تو صد تیغ به دل خواهم زد

به که بیرون فکنم از دل صد چاک تو را

تا به غایت من گمراه نمیدانستنم

[...]

محتشم کاشانی