گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۲

 

گفتم به عشق غارت دل‌ها چه می‌کنی

دستی دراز کرده به یغما چه می‌کنی

چندین هزار خانهٔ دل شد خراب تو

ای خانمان‌خراب به دل‌ها چه می‌کنی

دادی به آب و رنگ بتان آبروی ما

[...]

فیض کاشانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان

 

در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی

کای هرزه‌گرد بی سر و بی پا چه می‌کنی

ما میرویم تا که بدوزیم پاره‌ای

هر جا که میرسیم، تو با ما چه می‌کنی

خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم

[...]

پروین اعتصامی