گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

چون گویم از تو بر دل شیدا چه می‌رود؟

بنگر بر آبگینه ز خارا چه می‌رود

خوابیده است تا که به کویت رسیده است

گر سر رود به راه تو از پا چه می‌رود؟

گویی، مباد در شکن طره خون شود

[...]

غالب دهلوی