گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

هرگز برخت سیر نگاهی نتوان کرد

وز بیم کسان پیش تو آهی نتوان کرد

روزی که بنادیدن رویت گذرانم

شرح غم آن روز بماهی نتوان کرد

خنجر مفگن بر من و خلقی مکش از رشک

[...]

بابافغانی