گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

بیا که دل ز ورق حرف کینه خواهی شست

سرشک بی تو ز مژگان من سیاهی شست

حدیث کوثر آن لب به خضر رخصت نیست

زبان اگرچه به صد آب همچو ماهی شست

سرشک دیده ی پیران نشان نومیدی ست

[...]

سلیم تهرانی