گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

من نه آن مستم که باک از شحنه وشاهم بود

داده شه فرمان به هر کاری که دلخواهم بود

من به بزم شاه خوردم می خود آگاه است شاه

اسم شب دانم چه غم گر شحنه در راهم بود

من به راه عشق خواهم رفت تا در کوی دوست

[...]

بلند اقبال