گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

زلف تو شام بوی و جبین صبحگاه عید

ابر و هلال روزه و رخسار ماه عید

چشمم پر است از تو چو صحن نمازگاه

دروی خطت سیاه و جمال تو شاه عید

شاید که در کنار کشم از میان خلق

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱

 

پهلو به چرخ می‌زند امروز جاه عید

کج کرده است باز مه نو کلاه عید

دارد ز ماه نو همه تن یک خط جبین

یارب بر آستان که افتاد راه عید

گویا به وصف قبلهٔ معنی‌نواز ماست

[...]

بیدل دهلوی