گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

یک قدم یار از سر جور و جفا هرگز نرفت

جان ز دردش رفت و درد از جان ما هرگز نرفت

در حریم وصلش ای دل کی نزول افتد تو را

کاندر آن منزل ز بیم جان صبا هرگز نرفت

با برش گل را چه نسبت، کان تن گلبرگ او

[...]

ناصر بخارایی