گنجور

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

جز شور و شر از چشم سیاه تو نریزد

اِلّا خطر از تیر نگاه تو نریزد

آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان

تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد

کانون شدی ای سینه مگر کز شرر دل

[...]

فرخی یزدی