گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در تهنیت فیروزی

 

این مژده شنیدی که به ناگاه برآمد

زین تنگ شکرخای که از راه برآمد

آن همچو دم صبح که از گل خبر آورد

وین همچو نسیمی که سحرگاه برآمد

من بنده این مژده که در گوش دل افتاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

وقت صبوح آنزمان که ماه بر آمد

شاه من از طرف بارگاه برآمد

کاکل عنبر شکن ز چهره بر افشاند

روز سپید از شب سیاه برآمد

از در خرگه برآمد آن مه و گفتم

[...]

خواجوی کرمانی