گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸

 

دل پریخانه آن روی چو ماه است مرا

یوسفی در بن هر موی به چاه است مرا

آه من چون علم صبح قیامت نشود؟

الف قامت او سرخط آه است مرا

همچو کبکی که فتد سایه شاهین به سرش

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

سرمه حیرتش اکسیر نگاه است مرا

سایه گل به نظر چشم سیاه است مرا

بسکه گشتم به چمن محو خرام تو چو آب

سبزه هر لب جو طرف کلاه است مرا

دارم از همت داغ تو جهان زیر نگین

[...]

اسیر شهرستانی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

دل در همه حال تکیه‌گاه است مرا

در ملک وجود پادشاه است مرا

از فتنهٔ عقل چون به جان می‌آیم

ممنون دلم خدا گواه است مرا

خلیل‌الله خلیلی